على «صالح المؤمنین‏» است

امام علی (ع)

على «صالح المؤمنین‏» است جایى كه ولایت‏به خدا نسبت داده مى‏شود چه كسى پس از «الله‏» ولایت‏بر مؤمنین را دار است؟ همه تفسیر این آیه را مى‏دانید و تمام مفسران بزرگ آن را مخصوص على نقل كرده‏اند كه مقصود از «الذین آمنوا» كه در آیه ولایت آمده، على است، زیرا تنها او بود كه در حال نماز، به سائلى صدقه داد و خداوند آیه ولایت را درباره‏اش نازل كرد ولى در جاى دیگر نیز خداوند مى‏فرماید: «فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین‏» پس خداوند و جبرئیل و آن رادمرد شایسته از مؤمنان، ولى است.

در این جا نیز پیش از مفسران شیعه، مفسران اهل سنت، غرض از صالح المؤمنین را در این آیه «على‏» دانسته‏اند و از رسول الله نقل مى‏كنند كه فرمود:«و صالح المؤمنین، على بن ابى‏طالب‏» و نه تنها سیوطى در «در المنثور»ش، كه صاحب «كنزل العمال‏» در صفحه 237 از جلد اول كتابش همین مطلب را نقل كرده‏اند. و ابن حجر در «صواعق‏»ش و هیثمى در «مجمع الزواید»ش نیز به تفصیل و با بیان بیش‏ترى نقل كرده‏اند.

و على «انفاق كننده است در پنهانى و آشكار». ابن عباس در ذیل آیه شریفه «الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سرا و علانیة‏» نقل كرده كه این آیه درباره على نازل شده، زیرا على چهار درهم داشت، یك درهم را شبانه و درهمى را روزانه و یك درهم را آشكارا و درهمى را مخفیانه، در راه خدا انفاق كرد. (اسد الغابة ابن اثیر ج 4 ص 25) زمخشرى در «كشاف‏»، سیوطى در «الدر المنثور»، هیثمى در «مجمع الزواید» و ابن حجر در «صواعق المحرقه‏» و ده‏ها مفسر و دانشمند همین را ذكر كرده‏اند. و على «خیر البریه‏» است. او بهترین مخلوقات و برترین آفریدگان آفریدگار متعال است. او والاتر و شریف‏تر و افضل همه انسان‏هاى روى زمین است. و پس از على بهترین مردم، پیروانش هستند. من این را نمى‏گویم كه مفسران اهل سنت مى‏گویند، پس چرا خود جز، پیروان على نمى‏شوند و چرا خود شیعه «خیر البریه‏» نمى‏شوند و چرا از او فاصله مى‏گیرند.

على «رحمت‏خدا» است. و چه شیرین ست‏سخن حق كه مى‏فرماید: «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فلیفرحوا هو خیر ما یجمعون، بگو به فضل خدا و به رحمتش امیداور باشند و این سان خرسند شوند كه این بهتر است از آنچه جمع مى‏كنند.» ابن عباس مى‏گوید: مقصود از فضل الله، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و مقصود از «رحمته‏» على علیه السلام است

و على «اهل ذكر» است. پس هرچه را نفهمیدیم باید از پیشگاه على و آل على سؤال كنیم و باید از علوم آنان بهره ببریم تا پاسخ سؤال‏هایمان را دریابیم. جابر جعفى نقل مى‏كند كه وقتى آیه «فاسالوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون‏» نازل شد، على علیه السلام فرمود: نحن اهل الذكر، ما اهل ذكریم‏». (تفسیر طبرى، ج 17، ص 5) و على «رحمت‏خدا» است. و چه شیرین ست‏سخن حق كه مى‏فرماید: «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فلیفرحوا هو خیر ما یجمعون، بگو به فضل خدا و به رحمتش امیداور باشند و این سان خرسند شوند كه این بهتر است از آنچه جمع مى‏كنند.» ابن عباس مى‏گوید: مقصود از فضل الله، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و مقصود از «رحمته‏» على علیه السلام است. (تاریخ بغدادى، ج 5، ص 15)

امام علی (ع)

و على «صدیق‏» است. هر جا سخن از رسول خدا است، پس از او به نحوى به على اشاره شده است. در سوره زمر مى‏فرماید:

«و الذى جاء بالصدق و صدق به اولئك هم المتقون، و آن كسى كه صدق و راستى را آورد و كسى كه او را تصدیق نمود، آنان تقوا پیشگانند.» و در اینجا رسول خدا است كه دلیل راستین از سوى پروردگارش آورده و پیام خدایش را به مردم ابلاغ كرده و كسى كه از ساعت نخست، او را تصدیق كرد و به او ایمان آورد و در تمام مراحل دعوت همراه او و پشتیبان او بود، على بود. آنچه در اینجا فهرست‏وار یادآور مى‏شویم، كمتر از یكهزارم فضایل آن حضرت است كه تنها در برخى از كتابهاى اهل سنت دیده شده و اگر كسى بخواهد همه فضایل حضرت را از زبان حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم، به تنهایى یادآور شود، مثنوى هفتاد من مى‏شود.

به خدا هرگاه ناله‏هاى على را مى‏خوانم، بیش از حادثه شهادتش دلتنگ و گریان مى‏شوم; گو اینكه شهادت على مایه آسایش و آرامش او بود كه از دست این نااهلان راحت‏شود و به وست‏بپیوندد. چه او آن قدر به مرگ علاقه‏مند است كه از كودك بر پستان مادر افزونتر. این سان على جهان را با قلبى پر از خون وداع مى‏كند و در شب قدر، رستگارانه به خداى كعبه مى‏پوندد.

تذکراتی برای شب های قدر 


شب قدر همچون بار عامی است که بزرگان و سلاطین برای زیردستان، رعایا و بندگان خود، داده و هدایایی را می‌بخشیدند. خدای متعال که ارحم‌الراحمین است و رحمت او قابل مقایسه با هیچ رحمت و فضلی نیست، بر امت اسلامی منت گذاشته و شب قدر را همچون بار عام، شب بخشش قرار داده است. شبی که عبادت آن نیز از عبادت هزار ماه برتر است.


شب قدر
شبی برای تقدیر امور عالم

در دعای 44 صحیفه سجادیه سیدالساجدین(ع) فرمود: خدای متعال برای رسیدن به رضوان خود راه‌هایی را قرار داده که از جمله آن‌ها ماه مبارک رمضان است. از ویژگی‌های ماه رمضان آن است که خدای متعال در این ماه، شبی را قرار داده که برتر از هزار ماه است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر»(1). محور این آیه شریفه شب قدر است. لیلة القدر چیست؟ و شب قدر به چه معناست؟ مفسرین دو معنا برای قدر ذکر کرده‌اند :

نخست آن که «قدر» را به معنای شرف و منزلت و عظمت دانسته‌اند. بر اساس این معنی شب «قدر» شرافت و عظمت ویژه و بالایی داشته و این شب را می‌توان شب شرف نامید. برخی دیگر، با استفاده از روایاتی درباره ویژگی‌های شب قدر، گفته‌اند «قدر» مصدری است مساوی با تقدیر. معنی «قَدَرَ»، «یَقْدِرُ»، «قَدْراً»، همچون «قَدَّرَ»، «یُقَدِّرُ»، «تَقدیراً»، هر دو به معنای «تقدیر» قضا و قدر است. بر اساس روایات فراوان، در شب قدر، تقدیرات سال آینده تعیین می‌شود. البته در روایات تصریح نشده که چون تقدیرات در این شب واقع می‌شود، این شب «لیلة القدر» نامیده شده است، چون این دو با هم منافات ندارند که «قدر» به معنای شرف باشد ولی تقدیرات عالم نیز در این شب انجام پذیرد.

در شب نوزدهم ارزاق، درآمدها و روزی افراد و همچنین مدت حیات و زندگی آنان تا سال آینده تعیین می‌شود. علاوه بر آن در شب نوزدهم مشخص می‌شود که چه کسانی در آن سال به حج می‌روند

شبی برای بخشش همه

این که شب قدر بهتر از هزار شب است، به چه معناست؟

در کتاب فروع کافی روایاتی برای برتری شب قدر، بر سایر شب‌های سال و بلکه بر هزار ماه، که بیش از هشتاد سال عمر می‌شود، وجود دارد. عبادتی که در شب قدر انجام می‌گیرد از عبادت هزار ماه برتر است. کسی که موفق شود در شب قدر، دو رکعت نماز بخواند مثل آن است که در هزار ماه هر شب دو رکعت نماز بخواند. این امتیاز توفیقی است که خدای متعال به پیغمبر اسلام و به مسلمان‌ها عنایت فرموده است تا مردم، تشویق شده و این شب را به عبادت بپردازند و از مزایا و برکات آن استفاده کنند. شب قدر همچون بار عامی است که بزرگان و سلاطین برای زیردستان، رعایا و بندگان خود، داده و هدایایی را می‌بخشیدند. خدای متعال که ارحم‌الراحمین است و رحمت او قابل مقایسه با هیچ رحمت و فضلی نیست، بر امت اسلامی منت گذاشته و شب قدر را همچون بار عام، شب بخشش قرار داده است. شبی که عبادت آن نیز از عبادت هزار ماه برتر است.

بر اساس روایات فراوان، در شب قدر، تقدیرات سال آینده تعیین می‌شود. البته در روایات تصریح نشده که چون تقدیرات در این شب واقع می‌شود، این شب «لیلة القدر» نامیده شده است، چون این دو با هم منافات ندارند که «قدر» به معنای شرف باشد ولی تقدیرات عالم نیز در این شب انجام پذیرد

تقدیر، تثبیت، امضاء در سه شب قدر

در روایتی درباره تعیین شب قدر آمده است: مقدّرات سال در شب نوزدهم تقدیر می‌شود؛ «قُسِمَ فِیهَا الْأَرْزَاقُ وَ کُتِبَ فِیهَا الاجَالُ وَ خَرَجَ فِیهَا صِکَاکُ الْحَاجِّ»(2) در شب نوزدهم ارزاق، درآمدها و روزی افراد و همچنین مدت حیات و زندگی آنان تا سال آینده تعیین می‌شود. علاوه بر آن در شب نوزدهم مشخص می‌شود که چه کسانی در آن سال به حج می‌روند. سپس در شب بیست و یکم آنچه در شب نوزدهم مقدر شده، بر آن ابرام و تأکید می‌شود. این به این معناست که در شب بیست و یکم آنچه در شب نوزدهم تعیین و مقدر شده، قابل تغییر است، آنچه که از شب نوزدهم تا شب بیست و یکم مقدر شده و تغییر یافته، در شب بیست و یکم ثبت شده و در شب و بیست و سوم قطعی، نهایی و امضاء می‌شود. بر اساس این روایت هر سه شب از شب‌های قدر به شمار می‌آیند.

در روایات شیعه از حد خبر واحد فراتر است، آن است که ملائکه نازل می‌شوند تا مقدرات سال را بر امام زمان(عج) عرضه نمایند. به ویژه در شب بیست و سوم که مقدرات عالم به امضاء رسیده و قطعی شده است را به حضور امام زمان صلوات ا... علیه ارایه داده و ایشان از تمام مقدرات امت تا پایان سال بعد و شب قدر دیگر، آگاه می‌شوند

عرض احترام و تقدیم مقدّرات به امام عصر(عج)

امّا وقتی ملائکه بر امام زمان نازل می‌شوند، چه کاری خواهند کرد؟ قرآن می‌فرماید: «سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» از شب تا صبح، فرشتگان فوج فوج به خدمت امام عصر(عج) رسیده و به ایشان عرض سلام می‌گویند. برای ملائکه توفیق و شرافتی است که در شب قدر اجازه یابند تا به خدمت امام زمان(عج) رسیده و به ایشان ادای احترام کنند. اما نکته دوم که در روایات شیعه از حد خبر واحد فراتر است، آن است که ملائکه نازل می‌شوند تا مقدرات سال را بر امام زمان(عج) عرضه نمایند. به ویژه در شب بیست و سوم که مقدرات عالم به امضاء رسیده و قطعی شده است را به حضور امام زمان صلوات الله علیه ارایه داده و ایشان از تمام مقدرات امت تا پایان سال بعد و شب قدر دیگر، آگاه می‌شوند.

در شب بیست و یکم آنچه در شب نوزدهم تعیین و مقدر شده، قابل تغییر است، آنچه که از شب نوزدهم تا شب بیست و یکم مقدر شده و تغییر یافته، در شب بیست و یکم ثبت شده و در شب و بیست و سوم قطعی، نهایی و امضاء می‌شود. بر اساس این روایت هر سه شب از شب‌های قدر به شمار می‌آیند

پس از «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» حضرت سجاد(ع) در دعا می‌فرمایند: «سَلامٌ دَائِمُ الْبَرَکَةِ إِلَی طُلُوعِ الْفَجْرِ»، حضرت در این فراز آیه «سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» را تفسیر می‌کنند. یعنی برکت این شب همچنان تا طلوع فجر دوام دارد. پس از آن می‌فرمایند: «عَلَی مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ» بر کسی که خدا می‌خواهد نازل می‌شوند تا مقدرات الهی را بر او ارایه دهند. در «عَلَی مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ» امام سجاد(ع) با صراحت نمی‌گویند که بر چه کسی نازل می‌شوند، اما با کنایه می‌فرمایند کسی وجود دارد که خدا می‌داند، فرشتگان باید بر او نازل شوند.

قضا محکم به مقدراتی گفته می‌شود که از مرحله تقدیر گذشته، به قضا رسیده و از قضا به امضاء رسیده و محکم شده است. به گونه‌ای که دیگر قابل تغییر نیست

با توجه به اینکه امام سجاد(ع) امام چهارم بوده‌اند اگر خود یا یکی از امامان گذشته را معرفی می‌نمودند دیگر بر کسانی که فرشتگان بر آنان، پس از امام چهارم نازل می‌شدند، دلالت نمی‌کرد. با این کنایه فرموده‌اند که هر سال کسی وجود دارد که خدا می‌خواهد تا ملائکه بر او نازل شوند. این فراز بر وجود امام و حجت خدا اشاره دارد. اما فرشتگان چه چیزی را برای امام(ع) می‌آورند «بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ» فرشتگان و روح نازل شده و به همراه خود قضا محکم و مقدرات حتمی را ارائه می‌دهند. قضا محکم به مقدراتی گفته می‌شود که از مرحله تقدیر گذشته، به قضا رسیده و از قضا به امضاء رسیده و محکم شده است. به گونه‌ای که دیگر قابل تغییر نیست.

مقدرات سال بر امام زمان صلوات الله علیه عرضه شده و ایشان آن‌ها را امضاء می‌فرماید. ما نیز باید به استقبال چنین شبی برویم، و از پیش خودمان را برای آن آماده نموده و سعی کنیم از چنین فرصتی که ارزش یک عمر هشتاد و چند ساله را دارد، استفاده کنیم

از ویژگی‌های مهم شب قدر این است که مقدرات سال بر امام زمان صلوات الله علیه عرضه شده و ایشان آن‌ها را امضاء می‌فرماید. ما نیز باید به استقبال چنین شبی برویم، و از پیش خودمان را برای آن آماده نموده و سعی کنیم از چنین فرصتی که ارزش یک عمر هشتاد و چند ساله را دارد، استفاده کنیم.

راستی فراموش کردم شب۱۹میگن شب خواستنه شب۲۱شب ابلاغ به خداست و شب۲۳شب امضا کردنه پس حواسمون رو جمع کنیم که بهترینهارو بخوایم و از خدا بخوایم که هرچی خوبه برامون مقدر کنه .التماس دعا یاعلی

مدح امام حسن(ع)

من على مدح حسن مى ‏گویم

 با تو اى شیعه سخن مى ‏گویم

 شب میلاد حسن كوتاه است

 آیت الكرسى شهر الله است

 

امام حسن

سوره‏ ى نصر حسن مى ‏گوید

 هم، شه بدر، حسن مى ‏گوید

 صورت ناز حسن قبله ‏ى من

 سیرت سبز حسن كعبه ‏ى من

 هیچ كس نیست به زیبایى او

 گر چه كس نیست به تنهایى او

 تا نفس هست به او مى ‏نازم

 جان خود بر حسنم مى ‏بازم 

 هر كه ماه رمضان را دیده

 سوى او نور حسن تابیده

 هر كه احسان كند احسان شد

 بر سر خان حسن مهمان شد

 هر كه ماه رمضان ماند به تن

 شد سر سفره‏ ى احسان حسن

 هر كه كنه رمضان را فهمید

 رخت احسان حسن را پوشید

 

امام حسن مجتبی (ع)

هر كسى آرزوى مردن كرد

 رمضان رخت حسن بر تن كرد

 گر حسن نیمه كن ماه نبود

 هیچ كس بیمه كن راه نبود

 گر حسن حاكم این شهر نبود

 هیچ كس قاسم این دهر نبود

 حسن آن لطف رحیم است رحیم

 حسن آن رزق كریم است كریم 

 حسن آن قارى محزون آوا

 آیه روضه نماند نجوا

 روضه‏ ى قصه‏ى بنچاق فدك

 روضه ‏ى سیلى و شلاق و كتك

 روضه‏ هایى كه حسن مى ‏داند

 فقط از بهر حسین مى ‏خواند

 حال اینجا چه عجیب است سخن

 مادرش گفته غریب است حسن

ویژه نامه وفات حضرت خدیجه (س)

 

 

تو به اسلام مادري كردي

تو به توحيد ياوري كردي

عصمت از دامنت چنان جوشيد

كه به مريم برابري كردي

خديجه(س) در تاريخ

خديجه در ان زمان (پيشنهاد ازدواج با رسول الله (ص) )درميان زنان قريش از بهترين اجداد برخوردار بود.شريف ترين و پولدار ترين زن قريشي بود به گو نه اي كه هر كس توان خواستگاري داشت بر ازدواج با ايشان حريص بود.

خديجه (س) در قرآن

"وجدك عائلا" فاغني : و تو را فقير الي الله يافت و سپس بي نياز كرد سوره ضحي آيه 8
درتفسير فرات كوفي با استناد به كلامي از ابن عباس خديجه را عامل غناي رسول الله دانسته است .

حضرت خدیجه مادر ام ابیها

آرى، این خدیجه بود كه در برابر شخصیت متعالى و فضایل برجسته و خصوصیات و ارزش‌هاى والاى انسانى و خصلت‌هاى ملكوتى محمدصلی الله علیه و آله چنان خاضع و فروتن شده بود كه دیگر براى هیچ كدام از آن آداب و رسوم و سنت‌هاى اشرافى ارزشى قائل نبود.

نگاهى به آموزه‏هاى تربیتى در زندگى حضرت خدیجه علیهاالسلام

تاریخ گواهى مى‏دهد كه خدیجه در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانى داشت و از كتاب‏هاى آسمانى آگاه و از نظر عقل و درایت و زیركى بر تمام زنان حتى بسیارى از مردان معاصر برترى داشت. بنابراین او داراى تمام كمالات و امتیازهایى بود كه یك زن مى‏تواند داشته باشد .

... و كجاست مثل خدیجه

كعبه، نماد توحید، با قامتى كشیده و استوار پابرجاى بود اما مردم پیرامونش بر اثر زندگى خشن بیابانى، عدم ارتباط با تمدنهاى دیگر و حكمفرمایى جهل و امیال نفسانى به سوى انحطاط گام برمى‏داشتند، انحراف از آیین توحیدى خلیل ‏الله در تمام شئون حیاتى و اجتماعى آنان دیده‏مى‏شد و از افراد بى‏رحم و جاهل انباشته‏ بود.

مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدا و رسول اكرم

جالب این است كه راهب نصرانی این مسئله را قبل از رسالت پیامبر و ازدواج او با خدیجه به خوبی پیش بینی كرد كه اگر خدیجه پیغمبر را رها نكند به مقامات و فضائل عظیمی دست خواهد یافت؛ آنجا كه به میسره غلام خدیجه گفت: «ای میسره به خانم و مولای خود سلام مرا برسان و به او اعلام كن

ودر آخر

دار و ندار خویش را در ره یار باختم        بدین امید کز کرم تا بکند به دل قرار

تزكيه نفس

تزکیه نفس و پالایش روح را مهمترین اثر تربیتی روزه داری در ماه مبارک رمضان است.

دهه اول ماه مبارک دهه رحمت الهی و دهه دوم دهه مغفرت الهی و دهه سوم دهه برائت از آتش جهنم است و روزه وروزه داری خودش مهمترین عامل در تزکیه نفس است.

تزکیه نفس چیست و برای رسیدن به آن چه باید کرد؟

تزکیه‌ به‌ معنی‌ نمو و رشد دادن‌ است‌، سپس‌ این‌ واژه‌ به‌ معنی‌ تطهیر و پاک‌ کردن‌ آمده‌ است‌.(1) قرآن‌ مجید پس‌ از یازده‌ سوگند می‌فرماید: «سوگند به‌ همه‌ این‌ها که‌ هرکس‌ نفس‌ خود را تزکیه‌ کند، رستگار است‌ و هرکس‌ نفس‌ خود را آلوده‌ ساخت‌، [از لطف‌ خدا] محروم گشت‌».(2) قرآن‌ مجید هدف‌ پیامبران‌ را تزکیه‌ و پرورش‌ نفوس‌ ذکر کرده‌ است‌.(3) این‌ موضوع‌ به‌ صورت‌ عناوین‌ دیگر مانند تهذیب‌ نفس‌ یا خود سازی‌ در کلمات‌ بزرگان‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.
می‌توان‌ تزکیه‌ را پالایش‌ نفس‌ از رذایل‌ اخلاقی‌ و آراستگی‌ به‌ فضائل‌ اخلاقی‌ دانست‌. ‌عالمان علم اخلاق می‌گویند: براى خودسازى ابتدا باید رذائل اخلاقى و اخلاق بد را از خود دور کرد، سپس‌درخت پاکى نشاند. بدیهى است با وجود صفاتى مانند حسد وکبر و خودپسندی و خودخواهى و شهوترانی،‌ دسترسى به صفات پسندیده و انجام اعمال خیر بسیار مشکل خواهد بود.
‌مرحوم نراقى می‌گوید: «‌زنهار اى جان برادر! تا حدیث بیمارى روح را سهل نگیرى و معالجه آن را بازیچه ‌نشمارى و مفاسد اخلاق را اندک ندانی...‌ مسامحه در معالجه آنها آدمی را به هلاکت دائم و شقاوت ابدی ‌می‌رساند و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانى ابدى و حیات حقیقى می‌شود و بعد از آن‌که ساحت نفس از اخلاق ناپسند پاک و آراسته گردد، مستعد قبول فیض‌هاى الهى می‌گردد(4)».
در روایات آمده: «‌ملائکه داخل خانه‌اى که در آن سگ باشد‌نمی‌شوند». پس هر گاه خانه مملوّ از صفات رذیله که سگان درنده هستند باشد، چگونه ملائکه در آن داخل‌شوند؟!
برای‌ رسیدن‌ به‌ تزکیه‌ بعضی‌ از بزرگان‌ دو مرحله‌ پیشنهاد کرده‌اند:
1 ـ تهذیب‌ نفس‌ از بدی‌ها یعنی‌ تصفیة‌ دل‌ از اخلاق‌ زشت‌ و دوری‌ از گناه‌. این‌ عمل‌ را تصفیه‌ و تخلیه‌ هم‌ می‌نامند.
2 ـ پرورش‌ و تکمیل‌ نفس‌ به‌ وسیله‌ تحصیل‌ علوم‌ و معارف‌ حقه‌ و فضائل‌ و مکارم‌ اخلاق‌ و انجام‌ عمل‌ صالح‌. این‌ عمل‌ را تحلیه‌ هم‌ می‌گویند، یعنی‌ پرورش‌ و تکمیل‌ و آرایش‌ دادن‌. (6)
آن چه در تهذیب نفس ما را یاری می کند:
1 ـ تفکر:
یکى از موانع مهم تهذیب نفس، غفلت است و تفکر ضد غفلت است. امام علی(ع) مى فرماید: «فکر کردن مایه رشد است». (7)
امام‌ خمینی‌ می‌گوید: «اوّل‌ شرط‌ مجاهده‌ با نفس‌ و حرکت‌ به‌ جانب‌ حق‌ تعالی‌، تفکر است‌ و تفکر در این‌ مقام‌ عبارت‌ است‌ از آن‌ که‌: انسان‌ لااقل‌ در هر شب‌ و روزی‌ مقداری‌ فکر کند در این‌ که‌ آیا مولای‌ او که‌ او را در این‌ دنیا آورده‌ و تمام‌ اسباب‌ آسایش‌ و راحتی‌ را از برای‌ او فراهم‌ کرده‌... آیا وظیفة‌ ما با این‌ مولای‌ مالک‌ الملوک‌ چیست‌؟». (8)
2 ـ توجه‌ به‌ کرامت‌ انسانی‌:
کسی‌ که‌ به‌ مقام‌ شامخ‌ خود پی‌ ببرد، از رذایل‌ دوری‌ خواهد کرد، امام‌ علی‌ (ع‌) می‌فرماید: «هرکس‌ نفس‌ خود را گرامی‌ بدارد، شهوت‌ها برای‌ او کوچک‌ و بی‌ ارزش‌ خواهد بود».(9)
3 ـ مشارطه‌:
در اوّل‌ روز انسان‌ با خود شرط‌ کند که‌ امروز بر خلاف‌ امر الهی‌ رفتار نکند.
به این طریق که نفس خود را مخاطب قرار دهد و به او یادآور شود که من جز سرمایه گرانبهای عمر کالایی ندارم و اگر از دست برود، تمام هستی‌ام از دست می‌رود و به خود بگوید: فکر کن عمر تو پایان یافته و از دیدن حوادث بعد از مرگ سخت پشیمان شده‌ای و فریاد «رب ارجعون» سر داده‌ای، سپس به نفس خویش در مورد مراقبت از اعضا و جوارح سفارش کند.
4 ـ مراقبه‌:
انسان‌ در طول‌ روز مراقب‌ اعمال‌ خود باشد. این‌ مرحله‌ از حساس‌ترین‌ مراتب‌ سیر و سلوک‌ به‌ شمار می‌رود. قرآن‌ مجید بر این‌ نکته‌ تأکید دارد که‌ خداوند بر احوال‌ و اعمال‌ شما نظارت‌ دارد: «إنّ اللّه‌ کان‌ علیکم‌ رقیباً ؛ خداوند بر شما مراقبت‌ دارد». (10) کسی‌ که‌ از آیه‌ فوق‌ درس‌ گرفته‌ باشد، همواره‌ خدا را ناظر بر کارهای‌ خود می‌داند و از غفلت‌ و گناه‌ دوری‌ می‌وزرد.
امام علی(ع) مى فرماید: «هر کس که درونش بازدارنده اى داشته باشد، از جانب خدا برایش حافظى گمارده مى شود». (11)
اگر کسی‌ خدا را برخود شاهد و ناظر بداند و خود را در محضر خدا بداند و به‌ این‌ مطلب‌ اعتقاد پیدا کند، هرگز دستش‌ را به‌ گناه‌ و آلودگی‌ها نمی‌آلاید. کسی‌ که‌ به «واللّه‌ شهید علی‌ ما تعملون‌». (12) و به‌ «هو معکم‌ اینما کنتم‌ والله بما تعملون‌ بصیر»..(13) «خدا شاهد بر عملهای‌ شما است‌» و «او با شما است‌ هر کجا که‌ باشید و خدا به‌ عمل‌های‌ شما آگاه‌ است‌»، اعتقاد دارد ‌هرگز به‌ دنبال‌ گناه‌ نمی‌رود.
امیر المؤمنین‌ (ع‌) می‌فرماید: «خدا رحمت‌ کند انسانی‌ را که‌ همیشه‌ پروردگارش‌ را در نظر داشته‌ باشد. از گناه‌ کناره‌ گیرد و باخواهش‌ دل‌ بجنگد و آرزوی‌ دنیایی‌ خود را تکذیب‌ کند. آن‌ انسانی‌ که‌ نفس‌ سرکش‌ خود را با تقوا و پرهیزکاری‌ مهار کند و با لگام‌ ترس‌ از پروردگار بر دهانش‌ دهنه زند و مهارش‌ را به‌ سوی‌ طاعت‌ و فرمان‌ برداری‌ خدا کشاند و از نافرمانی‌ و معصیت‌ بازش‌ دارد».(14)
گویند: هنگامى که زلیخا با یوسف خلوت کرد و او را به خویش مى خواند،‌ ناگهان به بتى چشمش افتاد که در آن حجره قرار داشت. بى درنگ برخاست و پرده اى روى آن افکند. یوسف گفت: تو از مراقبت جمادى شرم داری، پس چگونه من از مراقبت خداوند جبار شرمنده نباشم؟ (15)
پس از مراقبت از اعمال باید با دقت از خود حسابرسى کرد.
5 ـ محاسبه‌:
برای‌ تهذیب‌ نفس‌ لازم‌ است‌ از اعمال‌ روزانه‌ حسابرسی‌ به‌ عمل‌ آید. امام‌ علی‌ (ع‌) می فرماید: «هر کس‌ نفس‌ خود را به‌ حساب‌ بکشد، بر عیوبش‌ آگاه می‌گردد و به‌ گناهانش‌ پی‌ می‌برد، پس‌ از گناهانش‌ توبه‌ می‌کند و عیوبش‌ را اصلاح‌ می‌نماید».(16)
امام صادق(ع) مى فرماید: «اى مردم، پیش از آن که شما را مورد محاسبه قرار دهند،‌خودتان به حساب خویش رسیدگى کنید». (17)
6 ـ مؤاخذه‌ و مجازات‌:
پس از آن که از بازنگرى در اعمال روزانه فراغت حاصل شد و انسان در محکمة ‌وجدان از خود دادخواهى کرد و خود را مقصر شناخت،‌حال نوبت به معاتبه مى رسد. معاتبه دو مرحله دارد:
أ) انتقاد از خود؛
ب) توبه و جبران گذشته.
در مرحلة نخست باید از نفس لوّامه الهام گرفت و خود را توبیخ و سرزنش کرد. در حالات مرحوم آیت الله بروجردى (ره) نقل شده که ایشان هر گاه عصبانى مى شد، علاوه بر این که از شخص عذر خواهى مى نمودند، نذر داشتند که فردا را روزه بگیرند. (18)
اما مرحله دوم، توبه و استغفار است. راه توبه و جبران گناه همیشه براى بندگان باز است و پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: «براى هر دردى دارویى است و داروى گناهان، استغفار مى باشد.» (19)
پس‌ از محاسبه‌ لازم‌ است‌ نفس‌ به‌ خاطر عمل‌ زشتی‌ که‌ انجام‌ داده‌، تنبیه‌ و مجازات‌ شود تا از تکرار آن‌ جلوگیری‌ گردد. امام‌ علی‌ (ع‌) می‌فرماید: «هر کس‌ نفس‌ خود را برعیب‌ها و گناهان‌ توبیخ‌ کند، از افزایش گناه‌ دوری‌ خواهد کرد». (20) اولیای‌ الهی‌ به‌ منظور تنبیه‌ و تأدیب‌ خویش‌، تکالیف‌ و انجام‌ اموری‌ را برخود لازم‌ می‌کردند، از قبیل‌ شب‌ زنده‌ داری،‌ گرسنگی‌، روزه‌ داری‌ و کم‌ گویی‌.
علامه حسن زاده آملى در مورد راه‌هاى خود سازى چنین توصیه مى فرماید:
1 . تلاوت و بهره مندى از قرآن ؛2. دائم الوضو بودن ؛ 3. اعتدال در خوردن و آشامیدن، یعنى نه آن قدر زیاد بخورد که به شکم درد مبتلا شود، ونه آن قدر کم بخورد که قدرت بر انجام کارى نداشته باشد؛ 4. اعتدال در گفتار: ؛ 5. محاسبة نفس؛ 6. مراقبه ؛ 7. رعایت ادب اسلامى ؛ 8. عزلت و گوشه نشینى ؛ 9. تهجّد (شب زنده دارى ) ؛ 10. تفکر و اندیشیدن ؛11. یاد خدا در همه حال بودن ؛ 12. ریاضت ؛ 13. میانه روى در کارها؛ 14. تعظیم امر خالق و شفقت با خلق ؛ 15. تمسّک به ویژگى‌هاى عبادالرّحمن که قرآن مجید در سورة فرقان، آیات 63ـ 74 برشمرده است.(21)
چند نکته مهم:
در خودسازى و تهذیب نفس به چند نکته اساسى باید توجه نمود:
1 - همان گونه که در تربیت و سلامت بدن، ریاضت و ورزش لازم است، در خود سازى و تهذیب نفس نیز ریاضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد.
2 - همان گونه که در پرورش اندام، از نرمش و فعالیت‏هاى ساده و اندک آغاز مى‏شود و به تدریج به ورزش‏هاى سنگین‏تر وارد مى‏شوند، در تربیت روح نیز باید از اندک شروع کرد و به تدریج به مراحل بالاتر رسید.
3 - همان طور که در ورزش بدنى، تداوم واستمرار لازم است، در ریاضت نفسانى نیز تداوم، شرط رسیدن به مقصد است. قرآن مى‏فرماید: «به یقین کسانى که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند که نترسید و غمگین مباشید». (22)
امام على(ع) مى‏فرماید: «قلیلٌ مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه؛ (23) عمل اندکى که پیوسته باشد، بهتر است از بسیارى که تو را خسته و وامانده سازد».
امام باقر(ع) مى‏فرماید: «احب الاعمال الى اللَّه عز وجل ما داوم علیه العبد و إن قل؛ (24) محبوب‏ترین کار نزد خدا، آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچیز باشد».
4 - چنان که در سلامت جسم، فعل و ترک (دارو و پرهیز) هر دو با هم مؤثر است، در سلامت و تهذیب روح نیز فعل و ترک هر دو لازم است، مانند اداى واجبات و ترک گناهان و محرّمات و تولى و تبرى.
5 - مهم‏ترین چیزى که درجمیع مراحل باید رعایت شود، نیت و حضور قلب و اخلاص است. خداوند در قرآن بر این نکته تأکید دارد که در مسیر دین و پرستش بایستى اخلاص داشته باشید: «به آن‏ها دستورى داده نشده بود جز این که خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند». (25)
پی‌نوشت‌ها:
1.تفسیر نمونه، ج 27، ص 47، به نقل از مفردات.
2. شمس‌ (91) آیه‌ 10 و 9.
3. آل‌ عمران‌ (3) آیه‌ 164.
4. معراج السعاده، ص 13.
5. بحارالانوار، ج 62، ص 54.
6. ابراهیم‌ امینی‌، خود سازی‌، ص‌47 ـ 46.
7. غررالحکم، ج 1، ص 31.
8. امام‌ خمینی‌، چهل‌ حدیث‌، ص‌6.
9. نهج‌ البلاغه‌، قصار 449.
10. نساء (4) آیه‌ 1.

خودسازی ماه رمضونی

یک هشدار جدی! «و نبهنی فیه عن لومةالغافلین» خدایا در این ماه رمضان، از خواب غافلان به من هشدار بده، این جمله استعاره است یعنی غفلت به معنای خواب است، کسی که خواب است به اطراف آگاهی ندارد، غافل نیز همین گونه است. مشکل معنوی بشر جهل و غفلت می‌باشد، جهل به معنای نادانی است، ولی غفلت یعنی بی‌توجهی مفهوم غفلت از جهل فراتر است یعنی ممکن است هم جاهل و هم عالم، غافل باشد. برای زدودن جهل نیاز به علم است، ولی برای زدودن غفلت، «ذکر و تذکر» باید سرلوحه قرار گیرد. *«عوامل غفلت» عوامل غفلت‌زا چیست؟ اولین مورد، امور روزمره می‌باشد که شامل: بدهکاری، بستانکاری، معاملات، خانه ساختن و غیره که انسان را از خدا، قیامت، مرگ و بدهکاری معنوی غافل می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (سوره منافقون، آیه9)؛ اموال و اولاد شما، شما را از یاد خدا بازندارند. *زیاده‌خواهی دومین چیزی که ما را از یاد خدا غافل می‌کند «تکاثر» می‌باشد، یعنی کثرت طلبی، «الهیکم التکاثر»؛ یعنی زیاده‌خواهی‌ها و تکاثر، شما را به لهو، واداشته، شما را غافل کرده «حتی زرتم المقابر» در شان و نزول این آیات گفته‌اند: دو قبیله بودند هر کدام مدعی بودند که افراد قبیله‌شان از دیگر بیشتر است، وقتی شمردند تقریبا مساوی بود، بعد گفتند، قبرهایمان را هم بشمریم، آن وقت این آیات نازل شد، زیاده‌خواهی‌ها، شما را به جایی رساند که قبرها را هم شمارش کردید، حضرت علامه طباطبایی‌(ره) در ذیل این آیات می‌فرماید: زیاده‌خواهی‌ها شما را از یاد خدا، تا موقعی باز می‌دارد که قبرها را زیارت کنید، یعنی تا زمانی که شما را داخل قبر قرار دهند، این تکاثرطلبی شما را از یاد خدا بازخواهد داشت. *انواع زیاده‌خواهی‌ها نخست کثرت مال یعنی این که زیاده‌خواهی در مال داشته باشیم و بگوییم اموال ما از اموال فلانی بیشتر است. دوم، تکاثر در اولاد است، بعضی پیرمردها می‌گویند، مثلاً نوه‌های من بیشتر از نوه‌های شماست تکاثر دیگر، در پست‌ها و مسئولیت‌هاست، کسی ادعا کند من اینقدر، مسئولیت دارم و فلانی از من کمتر مسئولیت دارد، یا بگوید درجه من فلان درجه است و درجه فلانی کمتر از درجه من است. مورد دیگر، تکاثر در امور فرهنگی است، به این بیان کسی ادعا کند من چند مدرک دارم و دیگران کم‌تر از من مدرک دارند، یا مدرک من بالاتر از مدرک دیگران است، یا من چندین کتاب نوشتم یا دعوت به کنفرانس من بیشتر از دیگران بوده است. این مسایل همه مصادیق تکاثر است و جلوه‌های بازماندن از یاد خدا است. مورد دیگر از موارد غفلت، تماشاگرایی است، قرن اخیر، قرن تماشا می‌باشد، شبکه‌های مختلف تلویزیونی و ماهواره‌ای ما را به تماشا می‌کشاند و می‌نشاند و از یاد خدا غافل می‌کند در بیرون از خانه نیز، جلوه‌های پر رنگ بیرونی، ما را به تماشا وا می‌دارد. بسیاری از بزرگان اهل تماشا نبودند و بلکه اهل تمرکز بودند، شیخ عباس تربتی‌(ره) سالیان درازی در نجف اشرف زندگی می‌کردند. روزی صحبت از فواره فلکه آب شد و ایشان پرسید مگر فلکه آب، فواره دارد؟ معلوم شد ایشان سالیان متمادی نگاه به وسط فلکه آب نکرده بود، هر روز سر به زیر راه می‌رفت و اهل تماشا نبودند. *چه عواملی ما را از غفلت‌ جدا می‌کند *اولین مورد قرآن کریم وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (انبیاء، آیه50)؛ دومین مورد، موعظه می‌باشد موعظه دو‌گونه است، بعضی‌ها چون مقام آنها بالاست، تحت‌تاثیر مباحث دورنی قرار می‌گیرند، یعنی واعظ درونی آنها را موعظه می‌کند. یک حکایت جالب در مورد یکی از علما گفته شده است، وقتی می‌خواست از منزل بیرون رود، دید یک مرکب و چهار پا، بارش را درون خانه برد، این عالم بزرگ، شروع به گریه کرد، سوال کردند برای چه گریه می‌کنی؟ گفت: برای اینکه این چهارپا، بارش را به مقصد رساند، ولی معلوم نیست من بارم را به مقصد می‌رسانم یا نه! این افراد از درون، موعظه می‌شدند. و یا نقل کرده‌اند، عارفی از جایی می‌گذشت، دید بچه‌ای گریه می‌کند از طفل سوال کرد، برای چه گریه می‌کنی جواب داد برای اینکه گم شده‌ام، عارف هم نشست و زار زار گریه کرد گفتند: آقا شما برای چه گریه می‌کنید؟ گفت: طفل می‌گرید که راه خانه را گم کرده است، چون نگویم من که صاحب خانه را گم کرده‌ام. جوانی که زاهد شد عده‌‌ای دیگر، واعظ بیرونی دارند، با واعظ بیرونی متنبه می‌شوند، نقل کرده‌اند، شیخ علی زاهد، از جوانانی بود که خیلی شیفته اندام و لباسش بود، ولی یک موعظه دگرگونش کرد در کوچه‌های نجف مثل طاووس راه می‌رفت، یک وقت ملا فتح‌علی سلطان‌آبادی به شیخ علی زاهد رسید و به او گفت: اسم شما چیه؟ گفت: علی. به گنبد امیرالمومنین‌ علی‌(ع) نگاه انداخت و گفت: اسم صاحب این گنبد و بارگاه چیه؟ گفت علی. به شیخ علی‌زاهد گفت: که، تو علی هستی و ایشان هم علی. تو را با علی چه شباهتی است؟ همین جمله، انقلابی در شیخ علی ایجاد کرد و او را به یکی از بهترین زاهدان، سالکان و عارفان تبدیل کرد. بعضی از انسان‌ها نیز موعظه‌پذیر نیستند و به مرحله‌ای می‌رسند که خداوند درباره آنها می‌فرماید: إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (سوره بقره، آیه 6) موعظه کردند و نکردن، برای آنها مساوی است. پس موعظه سه قسم شد گروهی که از واعظ درونی برخوردارند، گروهی از واعظ بیرونی متنبه می‌شود و گروهی که نه از واعظ درونی و نه از واعظ بیرونی متنبه می‌شوند که این افراد انسان‌های قسی‌القلب هستند. «تفکر» مورد دیگر، از موارد غفلت‌زدا، تفکر است یعنی اندیشیدن. امیرالمومنین‌(ع) فرمود: الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏1، ص: 183 فکر آینه صافی است ما وقتی که بیندیشیم متوجه غفلت‌های خود خواهیم شد. «محاسبه» محاسبه، نیز از موارد دیگر، غفلت‌زدا است، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَلَا فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏67، ص: 65 خودتان، از خودتان حساب بکشید، این حساب کشیدن، باعث زدودن غفلت‌ها می‌شود. *انواع محاسبه: محاسبه چند نوع است: اولین مورد، «محاسبه احمقان» آنها حساب دیگران را می‌کنند، فلانی پارسال این اموال را داشت امسال چندین برابر دارد، عمر خود را هزینه می‌کنند و به حساب دیگران می‌رسند. حساب دیگر، «حساب سوداگران» و ثروتمندان است، کسانی که به مال می‌اندیشند و مال می‌اندوزند، این افراد حساب سود و ضرر را می‌کنند، ولی تنها حساب مال دنیال را می‌کنند. حساب دیگری نیز وجود دارد که «حساب عارفان» نام دارد، عارفان و سالکان نه حساب دیگران را می‌کنند و می گویند سود دیگران، چه سودی برای ما دارد و نه حساب مال خود را انجام می‌دهند، آنها حساب خویش را می‌کنند و می‌گویند موهای ما سفید شد، دندان‌های ما ریخت و پیر شدیم چه کردیم؟! عمر را در کجا به سر بردیم!؟ این همه هزینه کردیم چه کردیم و چه اندوختیم؟!

درلی با امام زمان عج

پیامبر از کدام عمل اصحاب ناراحت شدند

أَنَسٌ جَاءَ شَيْخٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِي حَاجَةٍ فَأَبْطَئُوا عَنِ الشَّيْخِ أَنْ يُوَسِّعُوا لَهُ فَقَالَ ع لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا وَ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنَا؛ مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج‏1، 34، باب السفر و السير و الفراق و القدوم و الوداع، ص 3

پيرمردى حضور رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم شرفياب شد. كسانى كه در محضر آن حضرت نشسته بودند، مراعات احترامش را ننمودند و در جا دادن به او كندى و تسامح كردند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از اين رفتار بر خلاف ادب ، ناراحت شد. به آنان فرمود:

((كسى كه به خردسالان ما تفضل و ترحم نكند و پيران ما را مورد تكريم و احترام قرار ندهد، از ما نيست و با ما نسبت و بستگى و پيوستگى ندارد.))

اين طوري نميتونم بنويسم بذاز يكم خودموني تر صحبت كنم:

شما كه بايد بهترما آدم هاي كوفي صفت ما رو بشناسي.ما اگه ميگيم منتظرتيم دروغ ميگيم.

يه جا يكي ازرفقاي وبلاگ نويس نويس يه جمله اي رونوشته بودكه واقعا دردناك بود.نوشته

بود:

ما اين قدر كه منتظريم جمعه بياد تا فيلم  مختار روببينيم 

  اگه منتظر يوسف زهرا (عليهما السلام) بوديم وضعمون اين نبود!!!

امام زمان 

اما خب اگه بخوام يه حرفي واسه خودمون و هم سن و سال هاي خودم بنويسم

دوست دارم بنويسم كه:

ما دوست داريم امام زمانمون بياد ها"

ولي به نبودنش عادت كرديم.

(مگه نميگن جوينده يابنده است)

(مگه نميگن دل به دل راه داره)

مگه خودشون نگفتن:اگه از ته دل بخوايد ما خودمون ميايم

پس چرا تا به حال نتونستيم امام زمانمون رو ببينيم

من ميگم  لازم نيست به خودمون دروغ بگيم.

ما تا حالا نخواستيم...

آره نخواستيم كه شما رو ببينيم يا زيرپرچم عدالت گسترشما زندگي كنيم.

///////////////////////////////////////////////////////////////// 

اما يه چيز ديگه هم كه هست اينه كه خيلي از ماها"

هنوز نميدونيم كه از ظهور شما چي ميخوايم؟

وبعد از اين همه دعاي فرج خوندن هنوز نميدونيم واسه چي بايد برا سلامتي شمادعا كنيم؟

آخه مگه واسه شماهم كسالتي پيش مياد؟؟؟

وقتي كه ازمون سوال ميشه:چرا ميخواي امام زمان بياد؟

خيلي از ما ها مثل بچه ها ميگيم :خب وقتي امام زمان بياد همه چي خوب ميشه.

و چه ميدونم جنگ ها تموم ميشه.

و...

اما خب ايا اين همون معرفتيه كه امام  زمان از محبينش ميخواد؟؟؟

حالا واقعا ما بايد از ظهور امام زمان چي بخوايم؟

خدايا بحق  حضرت زهرا(سلام الله عليها) قلبهاي ما رو برا ظهور

حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

 مهيا و آماده بگردان

اللهم عجل لوليك الفرج

اللهي آمين

سالروز عملیات مرصاد

سالروز عمليات مرصاد در كرمانشاه

نيم نگاهى به حمله منافقين ومقاومت مردم

عمليات مرصاد تير خلاص به سازمان منافقين بود چرا كه آنان پس از افتادن به دامان عراق از ديد مردم ايران به يك طرف جنگى تبديل شدند و فرصت هرگونه بازگشت را از خود گرفتند.
وجود اختلافات داخلى و گروه هاى مخالف برانداز در يك كشور، براى كشورهاى ثالثى كه در برابر آن كشور نيات توسعه طلبانه دارند همواره به منزله محركى براى آغاز جنگ به شمار مى آيد.

در جريان وقوع انقلاب در يك كشور، گروه هاى انقلابى ضعيف يا گروه هايى كه به ائتلاف با گروه انقلابى حاكم و سهيم شدن در قدرت سياسى موفق نشده اند به موضعگيرى در برابر حاكميت مى پردازند و در اين راستا براى تقويت شانس موفقيت خود در اين مبارزه مى كوشند حمايت كشورهاى خارجى را جلب كنند. در منازعه بين دو حكومت، گروه هاى مخالف در هر يك از دو كشور، وسيله دستيابى اهداف و استراتژى طرف مقابل قرار مى گيرد. در چنين حالتى گروه هاى مزبور سرنوشت خود را با استراتژى كشور مهاجم گره مى زنند و تمام امكانات محلى و قدرت خود را در راستاى تحقق هدف مشترك به كار مى گيرند.
طى جنگ ايران و عراق نيز چنين فرآيندى وجود داشت. رژيم عراق با حمايت از گروه هاى مخالف نظام انقلابى ايران همچون جبهه خلق عرب در اوايل جنگ و سازمان منافقين و حزب دموكرات كردستان و حزب كوموله درصدد بهره بردارى از آنها عليه جمهورى اسلامى برآمد. تا پايان جنگ همكارى تنگاتنگ سازمان با عراق در همه ابعاد روندى صعودى داشت. با پذيرش قطع نامه ۵۹۸ از سوى ايران ادعاى صلح طلبى عراق در عرصه جهانى زير سوال رفت و چشم انداز نامعلومى بر روابط دو كشور و مشخصا سازمان منافقين حاكم شد. برخلاف دوره جنگ روند امور براى اين گروه نااميد كننده و حضور آن در عراق براى رژيم بعث دردسر آفرين به نظر مى رسيد بنابراين سازمان به خيال يكسره كردن كار جمهورى اسلامى به فكر عمليات نظامى گسترده افتاد تا براى آخرين بار بخت خود را بيازمايد. عراق نيز كه از موفقيت هاى به دست آمده به شدت مغرور شده بود و پايان جنگ را نزديك مى ديد درصدد برآمد تا عقب ماندگى هاى خود را در طول جنگ جبران كند و با اشغال مجدد اراضى ايران و به اسارت گرفتن نيروهاى ايرانى بتواند در پاى ميز مذاكرات از موضع قدرت صحبت كند از اين رو هنگامى كه حملات ارتش عراق از سوى سازمان ملل و دولت ها محكوم شد و داعيه صلح طلبى اين كشور زير سوال رفت آنان به عنوان آخرين تيرتركش رژيم بعث عراق به كارگرفته شدند. هر چند سازمان كاملا تحت سلطه و نفوذ عراق قرار داشت اما فعاليت نظامى اش عليه ايران به عنوان يك حركت داخلى قابل توجيه بود. نكته ديگر اين كه يك ماه پيش از اين پس از تصرف مهران ارتش عراق اين منطقه را به نيروهاى مزبور سپرده بود.
از سوى ديگر مسئولان سازمان منافقين با آغاز مذاكرات صلح به ايستگاه آخر رسيده بودند و ديگر نمى توانستند با طرح شعار صلح طلبى خود را در افكار عمومى جهانيان به عنوان تنها طرف برقرار كننده صلح در مقابل عراق مطرح كنند. البته وجود چنين وضعيتى پس از استقرار نيروهاى سازمان در خاك عراق قابل پيش بينى بود و در واقع آنها سال ها پيش از اين انتحار سياسى كرده و در اين زمان به صورت يك نيروى نظامى مزدور همچون فالانژهاى لبنان درآمده بودند.
در سوم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ هم زمان با آغاز حمله نيروهاى عراقى از منطقه جنوب ايران، نيروهاى سازمان حملات خود را عليه ايران از سمت غرب آغاز كردند؛ آنان قصد داشتند براساس يك برنامه زمان بندى شده ۳۳ ساعته با بهره گيرى از ۲۵ تيپ كه مجموعا چهار تا پنج هزار نفر را در بر مى گرفتند در پنج مرحله از شهرهاى سر پل ذهاب، اسلام آباد، همدان و قزوين عبور كنند و خود را به تهران برسانند.
سخنگوى آنان اهداف سازمان را از اين عمليات چنين اعلام كرد: استراتژى مجاهدين وارد آوردن هرچه بيشتر تلفات به نيروهاى ايران و بازكردن راه براى يك انقلاب عمومى ضد [امام] خمينى است.
هم زمان در يكى از رسانه هاى غربى نيز استراتژى منافقين ايجاد منطقه آزاد شده اعلام شد تا پس از پايان جنگ با استقرار در آن منطقه منافع حكومت ايران را تهديد كنند.
رهبر سازمان كه هنوز نمى خواست باوركند كه ديگر به عنوان طرف مذاكره صلح مطرح نيست مذاكرات صلح از سوى ايران را مصنوعى و بهانه اى براى اتلاف وقت اعلام كرد، از همين رو معتقد بود كه: «نبايد اجازه داد رژيم ايران فرصت ديگرى براى دفع الوقت بيابد و از امضاى قرارداد صلح طفره رود.»
براساس تحليل هاى سازمان، جمهورى اسلامى در پى صدور انقلاب خود بود و تنها در صورتى از اين اقدام و داعيه دست بر مى داشت كه به مرز فروپاشى مى رسيد؛ موضوعى كه در موقعيت مذكور به دليل آن كه به پذيرش صلح مجبور شده بود امكان پذير مى نمود. از همين رو نيروهاى سازمان از نقاط مختلف دنيا براى اعزام به ايران در عراق گردهم آمدند و هم زمان به تشكيلات درون زندان هاى ايران اطلاع داده شد كه به زودى جمهورى اسلامى فرو خواهد پاشيد بنابراين براى پيوستن به سازمان و ايجاد شورش در داخل زندان ها آماده باشند.

عمليات فروغ جاويدان با ۲۵ تيپ آغاز شد. هدايت عمليات مزبور را مسعود رجوى از طريق فرماندهان محورها برعهده داشت. در اين عمليات براى هريك از محورها به تناسب اهميت ماموريت يك يا دو تيپ در نظر گرفته شده بود كه فرماندهان و حوزه عمليات آنها بدين قرار بود: ۱) مهدى براتى فرمانده محور اول و مسئول تسخير اسلام آباد غرب. ۲) ابراهيم ذاكرى فرمانده محور دوم و مسئول تسخير كرمانشاه. ۳) محمود مهدوى فرمانده محور سوم و مسئول تسخير همدان. ۴) مهدى افتخارى فرمانده محور چهارم و مسئول تسخير قزوين. ۵) محمد عطايى با معاونت مهدى ابريشمچى فرمانده محور پنجم و مسول تسخير تهران.
دولت عراق نيز در اين عمليات با ادواتى از قبيل ۱۲۰ دستگاه تانك، چهارصد دستگاه نفربر، نود قبضه خمپاره انداز هشتاد ميلى متر، سى قبضه توپ ۱۲۲ ميلى مترى، ۱۵۰ قبضه خمپاره چهارصد ميلى مترى، هزار قبضه تيربار كلاشينكف، سى قبضه توپ ۱۰۶ ميلى مترى و هزار دستگاه كاميون و خودرو آنان را يارى مى كرد. هم زمان با پيش روى نيروهاى منافقين در عمق خاك ايران براى جلوگيرى از عمليات هوايى هواپيماها و بالگردهاى جمهورى اسلامى، هواپيماهاى عراقى پايگاه هاى شكارى نوژه همدان، وحدتى دزفول و هم چنين پادگان تيپ ۲ سقز و پايگاه هوانيروز در كرمانشاه را بمباران كردند.
يك روز بعد از حمله يعنى در ۴ مرداد ماه نيروهاى سازمان با حمايت آتش توپخانه عراق به شهرهاى سر پل ذهاب، كرند و اسلام آباد غرب وارد شدند. شايد در آن روز تمام نيروهاى سازمان به اين يقين رسيده بودند كه به زودى به تهران وارد خواهند شد اما روياى آنان همچون روياى صدام در سال ۱۳۵۹ تعبير نشد و دو روز پس از آن عمليات نيروهاى سپاه پاسداران انقلا ب اسلامى تحت عنوان عمليات مرصاد با رمز يا على(ع) در منطقه غرب آغاز شد.
در اين عمليات سازمان رزم خودى عبارت بود از:
قرارگاه مركزى خاتم الانبيا (ص)
قرارگاه نجف .لشكر ۶ پاسداران به استعداد ۷ گردان. لشكر ۳۲ انصارالحسين(ع) به استعداد ۷ گردان
لشكر ۵۷ ابوالفضل(ع) به استعداد ۲ گردان .لشكر ۱۵۵ ويژه شهدا به استعداد ۳ گردان .لشكر ۹ بدر به استعداد ۶ گردان .تيپ مستقل ۱۲ قائم(عج) به استعداد ۳ گردان .تيپ مستقل ۷۵ ظفر به استعداد ۱ گردان .تيپ مستقل ۶۶ ولى امر به استعداد ۳ گردان
تيپ مستقل ۳۶ انصارالمهدى به استعداد ۳ گردان .معاونت فرهنگى قرارگاه نجف به استعداد ۱ گردان. كميته انقلاب اسلامى به استعداد ۲ گردان .قرارگاه مقدم نيروى زمينى سپاه. لشكر ۲۷ محمدرسول الله(ص) به استعداد ۴ گردان. لشكر ۱۷ على بن ابيطالب(ع) به استعداد ۱ گردان .لشكر ۳۳ المهدى(عج) به استعداد ۱ گردان .لشكر ۷۱ روح الله(ع) به استعداد ۳ گردان .سپاه ناحيه لرستان به استعداد ۲ گردان .قرارگاه سپاه هشتم. لشكر ۵ نصر به استعداد ۲ گردان. تيپ مستقل ۲۹ نبى اكرم(ص) به استعداد ۴ گردان .تيپ مستقل ۵۹ مسلم بن عقيل به استعداد ۱ گردان .قرارگاه رمضان به استعداد ۱ گردان نيروهاى كرند و اسلام آباد به استعداد ۱ گردان .عناصرى از لشكر ۲۱ امام رضا(ع) و ارتش.
طى درگيرى سختى كه در منطقه چهارزبر اتفاق افتاد بسيارى از نفرات منافقين به هلاكت رسيدند و تمام تجهيزاتشان منهدم و با بسته شدن سه راه اسلام آباد - ملاوى راه عقب نشينى نيروهاى منافقين بسته شد. بدين ترتيب در روز ۷ مرداد ماه ديگر اثرى از نيروهاى ضد انقلاب در منطقه نبود. طى عمليات مرصاد ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ تن از منافقين به هلاكت رسيده و در حدود هزار نفر از آنان زخمى شدند. بدين ترتيب آخرين تير رژيم بعثى عراق نيز موثر واقع نشد و صدام بدون اين كه بتواند منطقه اى از ايران را در چنگ يك نيروى وابسته داشته باشد تا از آن طريق بتواند به ايران فشار بياورد مجبور شد در ۱۵ مرداد ماه آتش بس را بپذيرد. عمليات مرصاد پايانى بر يك پايان بود چرا كه سازمان، سال ها پيش از اين دفتر خود را بسته بود و اگر رژيم عراق در اين سال ها به آنها اجازه داد تا در پايگاه هاى خود در داخل خاك عراق باقى بمانند به دليل همان ديدى بود كه عراق به سازمان داشت؛ ديدى كه با ديد رژيم صهيونيستى اسرائيل به فالانژهاى لبنان متفاوت نيست: نيرويى مزدور در خدمت بيگانه. در واقع عمليات مرصاد تير خلاص به سازمان بود چرا كه آنان پس از افتادن به دامان عراق از ديد مردم ايران به يك طرف جنگى تبديل شدند و فرصت هرگونه بازگشت را از خود گرفتند.